چرا بعضی افراد در روابط عاشقانه احساس نیاز به کنترل دارند؟
احساس نیاز به کنترل در روابط عاشقانه، رفتاری پیچیده با ریشه های عمیق در تجربیات فردی، الگوهای تربیتی و حتی ترس های ناخودآگاه است. این تمایل، که اغلب با حسادت، سوءظن و محدود کردن آزادی طرف مقابل بروز میکند، نه تنها سلامت رابطه را تهدید میکند، بلکه میتواند آسیبهای جدی به روان و اعتماد به نفس هر دو طرف وارد کند.


درک این دلایل، به افراد کمک میکند تا رفتارهای کنترلی خود را شناسایی کرده و برای تغییر آنها اقدام کنند. مشاوره و رواندرمانی میتواند نقش موثری در این زمینه داشته باشد.
چرا بعضی افراد در روابط عاشقانه نیاز به کنترل دارند؟ 17 نکته کلیدی
ریشه های نیاز به کنترل در روابط عاشقانه
نیاز به کنترل در روابط عاشقانه، رفتاری پیچیده است که ریشه در عوامل مختلفی دارد.درک این عوامل، گامی مهم در شناخت و حل این مسئله است.این رفتار میتواند از دوران کودکی و تجربیات ناخوشایند شکل گرفته باشد.افرادی که در کودکی احساس ناامنی یا بی ثباتی کردهاند، ممکن است در بزرگسالی برای جبران این احساسات، به دنبال کنترل شرایط و افراد باشند.ترس از دست دادن، یکی از قوی ترین محرکهای رفتارهای کنترلی است.فردی که میترسد معشوق خود را از دست بدهد، ممکن است برای جلوگیری از این اتفاق، تلاش کند تا او را کنترل کند.
اعتماد به نفس پایین نیز میتواند نقش مهمی در ایجاد نیاز به کنترل ایفا کند.فردی که به خود و ارزشهای خود باور ندارد، ممکن است فکر کند که تنها با کنترل دیگران میتواند امنیت و ثبات را در زندگی خود ایجاد کند.تجربیات دردناک گذشته، مانند خیانت یا رها شدن، نیز میتوانند باعث شوند فرد به دنبال کنترل بیشتر در روابط بعدی خود باشد تا از تکرار این تجربیات جلوگیری کند.عدم مهارتهای ارتباطی مناسب نیز میتواند منجر به رفتارهای کنترلی شود.فردی که نمیتواند به طور مؤثر با شریک عاطفی خود ارتباط برقرار کند، ممکن است برای رسیدن به خواستههای خود، به جای گفتگو و مذاکره، به کنترل متوسل شود.
17 نکته کلیدی در مورد نیاز به کنترل در روابط
1. ناامنی عاطفی
افراد کنترلگر اغلب از نظر عاطفی ناامن هستند و این ناامنی را از طریق کنترل دیگران مدیریت میکنند. آنها ترس زیادی از طرد شدن و رها شدن دارند و کنترل، روشی برای کاهش این ترس است. این ناامنی میتواند ریشه در تجربیات دوران کودکی یا روابط عاطفی آسیبزا در گذشته داشته باشد. آنها ممکن است به طور مداوم به دنبال تایید و اطمینان خاطر از سوی شریک عاطفی خود باشند. حتی کوچکترین تغییر در رفتار شریک عاطفی، میتواند آنها را مضطرب و ناامن کند. این ناامنی، یک چرخه معیوب ایجاد میکند: کنترل بیشتر، اعتماد کمتر و در نتیجه، ناامنی بیشتر. درمان و مشاوره میتواند به این افراد کمک کند تا بر ناامنیهای خود غلبه کنند.
2. عدم اعتماد به نفس
نیاز به کنترل اغلب با عدم اعتماد به نفس همراه است. فرد کنترلگر به تواناییهای خود برای حفظ رابطه اعتماد ندارد. آنها فکر میکنند اگر کنترل را از دست بدهند، شریک عاطفیشان آنها را ترک خواهد کرد. این افراد معمولا به شدت به تایید و نظر دیگران وابسته هستند. آنها ارزش خود را بر اساس تایید دیگران تعریف میکنند، نه بر اساس ویژگیهای درونی خود. کمبود اعتماد به نفس باعث میشود آنها به طور مداوم خود را با دیگران مقایسه کنند و احساس کمبود کنند. تمرکز بر نقاط قوت و تواناییهای خود، گامی مهم در افزایش اعتماد به نفس است. در ضمن، یادگیری مهارتهای جدید و کسب موفقیتهای کوچک میتواند به تقویت اعتماد به نفس کمک کند.
3. الگوهای رفتاری خانوادگی
الگوهای رفتاری خانوادگی نقش مهمی در شکلگیری نیاز به کنترل در روابط دارند. فردی که در خانوادهای بزرگ شده است که کنترل و سلطه در آن رایج بوده است، ممکن است این رفتار را به عنوان یک الگوی طبیعی در روابط خود تکرار کند. در این خانوادهها، ممکن است آزادی بیان و ابراز عقیده محدود شده باشد. کودکان در چنین خانوادههایی یاد میگیرند که برای جلب توجه و محبت والدین، باید از آنها اطاعت کنند. این الگوهای رفتاری میتواند به نسلهای بعد منتقل شود. آگاهی از این الگوها و تلاش برای تغییر آنها، میتواند به شکستن این چرخه کمک کند. مشاوره خانواده میتواند در این زمینه بسیار مفید باشد.
4. تجربیات گذشته
تجربیات گذشته، مخصوصا تجربیات دردناک مانند خیانت یا رها شدن، میتوانند باعث شوند فرد به دنبال کنترل بیشتر در روابط بعدی خود باشد. این افراد میخواهند از تکرار این تجربیات ناخوشایند جلوگیری کنند. آنها ممکن است به سختی بتوانند به دیگران اعتماد کنند. ترس از آسیب دیدن دوباره، باعث میشود آنها رفتارهای کنترلی از خود نشان دهند. پردازش این تجربیات با کمک یک متخصص، میتواند به آنها کمک کند تا بر ترسهای خود غلبه کنند. بخشیدن خود و دیگران، گامی مهم در التیام زخمهای گذشته است. یادگیری درسهایی از گذشته، میتواند به ساختن روابط سالمتر در آینده کمک کند.
5. ترس از دست دادن
ترس از دست دادن، یکی از قوی ترین محرکهای رفتارهای کنترلی است. فردی که میترسد معشوق خود را از دست بدهد، ممکن است برای جلوگیری از این اتفاق، تلاش کند تا او را کنترل کند. این ترس میتواند ناشی از ناامنی عاطفی، عدم اعتماد به نفس یا تجربیات گذشته باشد. آنها ممکن است به طور مداوم در حال رصد کردن رفتار شریک عاطفی خود باشند تا نشانههایی از جدایی احتمالی پیدا کنند. این ترس، میتواند باعث حسادت و شک و تردید شود. یادگیری مهارتهای مقابله با ترس، میتواند به کاهش این رفتارها کمک کند. تمرکز بر جنبههای مثبت رابطه و قدردانی از شریک عاطفی، میتواند به تقویت پیوند عاطفی کمک کند.
6. عدم مهارتهای ارتباطی
عدم مهارتهای ارتباطی مناسب نیز میتواند منجر به رفتارهای کنترلی شود. فردی که نمیتواند به طور مؤثر با شریک عاطفی خود ارتباط برقرار کند، ممکن است برای رسیدن به خواستههای خود، به جای گفتگو و مذاکره، به کنترل متوسل شود. آنها ممکن است نتوانند احساسات خود را به درستی بیان کنند. آنها ممکن است در گوش دادن فعال به صحبتهای شریک عاطفی خود مشکل داشته باشند. یادگیری مهارتهای ارتباطی مؤثر، مانند گوش دادن فعال، همدلی و ابراز احساسات به طور سالم، میتواند به بهبود روابط کمک کند. 






داشتم فکر میکردم چقد این حس کنترل تو رابطه میتونه آدم رو اذیت کنه، خودم یه مدت بخاطر ترس از دست دادن دوستم مدام چک میکردم کجا هست و با کی حرف میزنه واقعا خسته کننده بود هم برام هم براش 😅 ممنون بابت این مطلب ولی میشه بیشتر درمورد راه های مقابله با این حس بنویسی؟ مخصوصا چجوری میشه بدون حسادت و استرس به طرف مقابل اعتماد کرد؟ چند تا تمرین ساده که بتونیم تو زندگی روزمره انجام بدیم خیلی کمک کننده میشه 🙏💭✨